دونه برفدونه برف، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

دونه برف

ماهی قرمز ریز

1393/12/28 17:13
نویسنده : مامان زهرا
406 بازدید
اشتراک گذاری

یک روز مانده به عید باهم میرویم بیرون که برای شماکفش بخریم

به مغازه بابا که میرسیم بابا را محکم بغل میکنی

باهم میرویم کفش فروشی

انگار دیر کرده ایم

همه کفشهای خشکل تمام شده

بابا پیشنهاد میدهد با همین کفشها سر کنی تا شاید توی مسافرت جیز قشنگی به چشممان بخورد

ما قبول میکنیم

بابا گرسنه است و وقت نهار

میرویم غذا خوری

انگار تو هم گرسنه هستی هر سه حسابی غذا میخوریم

بعد مغازه ها باز میشوند

بابا و تو یک جفت کتانی قرنز پسند میکنید

از بابا خداحافظی میکنیم

تو توی راه کنار همه تشت های ماهی میایستی

ارام نگاهشان میکنی و می گویی مامان ماهیای ریز چی میگن؟ ببین یه چیزی میگن

بعد شروع میکنی به جواب سلام دادن

یک عالمه سلام

همه میخندند

هم ماهی فروشها

هم کسانی که ماهی میخرند

پسندها (2)

نظرات (3)

دختربهاری
28 اسفند 93 17:58
چند روز دیگر امروز پارسال میشود کمی ساده اندکی خنده دار و قدری عادی! امروز سال هاست میرود و ما همیشه چشممان پی فرداست افسوس! به فکر پاییز تابستان را و به فکر بهار زمستان را فدا می کنیم جشن می گیریم عید می گیریم و دوباره همان می شویم که بودیم با اختلاف چند تار موی سپیدتر!!!! ____________ سال نو پیشاپیش مبارک
زهرا - گل بهشتی من
10 فروردین 94 8:15
حسین آقای گل مهربون نازنین. به ماهیا سلام برسون.
مادر دردانه
11 فروردین 94 0:30
قربونت بشم خاله که اینقدر شیرین زبونی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دونه برف می باشد