تب
انگار تمام زندگیم شده فاصله یین این تب تا آن تب
شبهای بیدار ماندن،دلهره،اشکهای تو،
هر روز که میگذرد شیرین زبانتر میشوی
با اداهایت دل من وبابا را آب میکنی
بابا بزرگ که رفت کربلا من وقت خداحافظی خواستم برای تب نکردنت دعا کند
هنوز منتظرم صاحب اسمت به حرمت هم اسم بودنتان شفایت دهد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی