تجربه دریا
بابا بهمون قول داده بود بریم یه مسافرت کوتاه
بالاخره به قولش عمل کرد . بعد از کلی فکر محل مسافرت انتخاب شد(شهر خلخال) خونه یکی از دوستای هم دانشگاهی مامان(مژگان جون)که شما عمه صداش زدی.
ظهر بود که رسیدیم و خدا رو شکر که تو راهو تو بغلم خواب بودی.چه جاده پر پیچ وخمی داشت این خلخال
خیلی راحت خونه دوستمو پیدا کردیم.اونم یه پسر به اسم آرین داشت که یک سال ونیم از شما بزرگتر بود.و چقدر شیرین بود .شما صداش میزدی نی نی آیییین
دو روزی که مهمونشون بودیم تمام سعیشو میکرد که بهت خوش بگذره.البته اگه شیطنت اجازه میداد.
چون درست تو سنی بود که حس مالکیت رو تجربه میکرد.تو هم شیطوننن.هرچی دستش میگرفت میگفتی منننننن
روز اول رفتیم جاهای دیدنی و نزدیک خلخال مثل ازناو و یه جایی نزدیک جنگل که انگار یه تیکه از یخچال بود
روز دومم رفتیم اسالم و ساحل گیسوم
با اینکه یه کم تو راه خسته شدی
ولی چقدر دریارو دوست داشتی و از آب بازی با آرین شاد بودی و لذت بردی
خوب بود وخوش گذشت.ممنون بابایی.ممنون مژگان جون و آقا مهدی از پذیراییتون
خدا نی نی آرینتونو براتون حفظ کنه