دونه برفدونه برف، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

دونه برف

***روزهای چسبناک...

1392/12/22 12:40
نویسنده : مامان زهرا
177 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

حسین عزیزم

دوست داشتنی ترین احساس زندگیم

توی این روزهایی که ما با هم تنهاییم تو بیشتر از همیشه به من وابسته شدی.

وقتی میخوام برای انجام کاری برم توی آشپزخونه چهار دست وپا میای توی بغلم ویه جوری

شیرین میخندی که دلم بره و بعد صورتتو میاری جلو ومیگی بووووووششش

یعنی بوسم کن.من سرجام میخکوب می شم.

دیروز با خاله من رفتیم خرید.یهو هوا بارونی شد .رفتیم تو ماشین وتو توی بغلم خوابت برد

خاله گفت من و دخترش بریم خرید وخاله تورو ببره خونشون همینکه بیدار شدی بیان دنبالمون

تمام مدت دلم پیش تو بود نکنه بیدار بشی وگریه کنی

تا خاله زنگ زد و گفت بیدارشدی و داری غذا میخوری

بارون  تبدیل به برف شد . قرار شد شوهر خاله بیاد دنبالمون

تا رسیدن دیدم تو هم تو بغل خاله تو ماشینی .آروم نشسته بودی و ریز ریز  بیسکویت مادر میخوردی

همینکه منو دیدی اخمات رفت تو هم لباتو جمع کردی و جوری گریه کردی که اشکات ریخت رو لپات

خیلی دلم گرفت. بغلت کردم تو گریه ات بند اومد اما زیر لبی یه چیزایی به نشانه اعتراض گفتی

دیروز فهمیدم خیلی زیاد دوست دارم گل زندگیم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

سنا
22 اسفند 92 13:40
مامان دردانه
22 اسفند 92 14:35
خدا دونه برفتو واست نگه داره عزیزم
مهساونی نیش
26 اسفند 92 10:59
سلام سلام خوبید نی نی جونم.خوبی دوست گلم نیستین؟؟؟؟؟؟؟؟؟زندایی محمدعلی هستم
مهساونی نیش
29 اسفند 92 17:21
پیشاپیش عیدتونمبارک عزییییییییییییییییییزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دونه برف می باشد